ادامش رو بعدا میذارم
یک لحظه دیدم تصویر من را کشیده ولی من با آن تصویر فرق هایی داشتم…
به همراه خانواده به دیدار یکی از آثار تاریخی شهر اصفهان رفته بودیم. در کنار درخت تنومندی جوانی ایستاده بود و با تخته نقاشی که داشت تصویر سیاه قلمی از چهرهی مردم ترسیم میکرد. من جلوتر که رفتم چشمش به من که افتاد سرش را به زیر انداخت و شروع به کشیدن کرد. چند دقیقه گذشت تا با همان یک نگاه نقاشی را تمام کرد و برگه را به سمت من پیش آورد.
من به برگه خیره شدم دیدم یک خانم محجبه و خیلی باوقار و متین نقاشی کرده. گردی صورت و چشم و دهان و بینی او کاملاً شبیه من بود و تنها تفاوتمان شیوهی حجابمان بود تا کنون خود را اینچنین ندیده بودم. از این کار او دو حس متضاد در خود احساس میکردم یک حس خوشحالی که خیلی آن تصویر را نسبت به حالت کنونی خودم میپسندیدم و دیگر حالت نگرانی که چرا تاکنون به اینکه چرا تا الان به اینگونه بودن، توجه نکرده بودم. از آن پس باحجابی که داشتم در مقابل آینه احساسی غیرقابلتوصیف به من دست میداد که حتی از حس مشاهدهی آن تصویر ساختگی هم عجیب تر بود.
در روایات لباس های بهشتی، مستور ماندن است نه حجاب.
مگر پوشش رنجشی دارد؟ یعنی اگر کسی در خانه لباس
می پوشد احساس رنجش می کند؟ یا اینکه اگر انسان بی
لباس باشد احساس رنجش می کند؟ ما حتی مردگانمان
را هم می پوشانیم و اگر نپوشانیم به او بی احترامی کرده ایم
آن هم با لباس سفید و باکلاس…
شما در همین دنیای غرب که برهنگی اصل است، در مجالس
مهم و اصلی با پوشش رسمی حاضر می شوند. پس پوشش
رنجش نمی آورد منتها نوع پوشش فرق می کند. پوشاندن کل بدن
زن به جز کفین و وجه در دنیا اندکی برای زنان سخت است اما در بهشت
این گونه نیست. نه اینکه بی لباس باشد بلکه لباسشان از حریر است و بسیار راحت است.
لباسی سبز می پوشند که نشانه شادی است.
پس معلوم می شود بهشتیان پوشش دارند. هرچیزی در آن دنیا اتفاق
می افتد حقیقی است درحالی که در دنیا ممکن است حق را به باطل دگرگون کنند.
در بهشت پوشش هست منتها نوع پوشش فرق می کند و مایه زیبایی و زینت بهشتیان است.
شعری زیبا در وصف چادر و تأثیر آن بر زندگی فردی و اجتماعی زنان
چادر زن تاج سلطانی بود حافظش از شر شیطانی بود
چادر زن برهوس غالب شود عزت زن را زحق طالب شود
چادر زن کیمیای غیرت است چون نشان غیرت ملیت است
از برون شرح درونی میدهد خشم دشمن را فزونی میدهد
صرفه دارد بهر زن در اقتصاد صرفهاش باشد عیان از صد جهات
بر سر زن هست مانند سپر حافظ زن هست هنگام خطر
غنچهای تا هست پنهان در حجاب میکند از او خزان هم اجتناب
تا نقابش باز از سر میشود با نسیمی زود پرپر میشود
حفظ چادر هست شرینتر زجان بهر ایرانی زعهد باستان
حفظ چادر بهر زنها جوشن است تیرجانسوزی به چشم دشمن است
حبل عصمت را بود چادر کره پوشش اندامن را باشد زره
حفظ چادر مایه وارستگی است جسم زن را حافظ برجستگی است
زن بود گل، چادرش خار بدان حافظش باشد زچشم این و آن
هرچه زن را برتری باشد حجاب حرکتش دارند برتر شیح و شاب
حفظ استقلال زن در چادر است کوکب اقبال زن در چادر است
خصم پندارد که با فرهنگ خویش میکند تحمیل بر زن ننگ خویش
غافل از آنکه زنان ما گلند برمقام حفظ عصمت سنبلند
خیابان و مترو و اتوبوس و … محیط عمومی است لذا می بایست حقوقی مطابق با آن حوزه ی
عمومی و محیط اجتماعی را رعایت کرد. من یک موقعی از مسجدی در قم خارج که شدم با دو
خانم را با وضع پوشش نادرستی روبرو شدم و به آنها تذکر دادم که پوشش خود را رعایت کنند و
آنها پاسخ دادند که حاج آقا چشمتان را ببندید من هم در جواب گفتم، آهای مردم شما اگزوز های
ماشین هایتان را پر از دود کنید و دم دهان این خانم ها قرار دهید این خانم ها زنده می مانند در
این لحظه بود که خانم ها سر زیر انداختند و رفتند. همان گونه که کسی حق ندارد صدای موسیقی
یا مداحی ماشین خود را به حدی بلند کند که همه بشنوند. از دیگر نمونه ها این که شب عید یا به
هر مناسبتی جلوی ماشین ها را در خیابان می گیرند و خیابان را مسدود می کنند این کار درست نیست
چون قوانین اجتماعی در آن رعایت نشده است. حوزه ی اجتماع یک حوزه ی عمومی است و
قوانین متناسب با خودش را دارد.