بانوی محجبه

بانوی محجبه ای در یکی از سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای در فرانسه خرید می‌کرد؛
خریدش که تموم شد برای پرداخت رفت پشت صندوق.
صندق‌دار یک خانم بی‌حجاب و اصالتاً عرب بود.
صندوق‌دار نگاهی از روی تمسخر بهش انداخت و همینطور که داشت بارکد اجناس را می‌گرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز می‌انداخت.
اما خانم باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمی‌گفت و این باعث می‌شد صندوقدار بیشتر عصبانی بشه !
بالاخره صندوق‌دار طاقت نیاورد و گفت: «ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم
این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلاته که عاملش تو و امثال تو هستید! ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار
نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ!
اگه می‌خوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به صورت بزنی برو به کشور خودت
و هر جور می‌خوای زندگی کن!»
خانم محجبه اجناسی رو که خریده بود توی نایلون گذاشت، نگاهی
به صندق‌دار کرد…
روبنده را از چهره برداشت و در پاسخ خانم صندوق‌دار که از دیدن چهرهٔ اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود گفت:
«من جد اندر جد فرانسوی هستم…این دین من است .
اینجا وطنم…شما دینتون را فروختید و ما خریدیم
.

لطفا نظر خود را بنویسید.

[ سه شنبه 12 اسفند 1393 ] [ 19:42 ] [ محب اهل بیت (ع) ] [ بازدید : 1093 ] [ نظرات () ]
داستان های جالب در مورد حجاب
بهش گفتم: امام زمان (عج) رو دوست داری؟
گفت: آره! خیلی دوسش دارم.
گفتم: امام زمان(عج) حجاب رو دوست داره یا نه؟
گفت: آره!
گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان (عج) به ظاهر نیست، به دله.
گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست، به دله بدم میاد.
گفت: چرا؟
براش یه مثال زدم:
گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده
و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری
و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.
عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟
بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم.
بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟
چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه!
دوست داشتن به دله…
دیدم حالتش عوض شده.
بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟
تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟
حرف شوهرت رو باور می کنی؟
گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه.
گفتم: پس حجابت… .
اشک تو چشاش جمع شده بود.
روسری اش رو کشید جلو...
با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم، حجاب که قابلش رو نداره.
از فردا دیدم با چادر اومده.
گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره.
می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه.
 
[ سه شنبه 12 اسفند 1393 ] [ 19:40 ] [ محب اهل بیت (ع) ] [ بازدید : 2768 ] [ نظرات () ]
نا محرم چه کسی است؟؟
http://s5.picofile.com/file/8126819384/%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%AD%D8%B1%D9%85.png
[ سه شنبه 12 اسفند 1393 ] [ 19:38 ] [ محب اهل بیت (ع) ] [ بازدید : 1108 ] [ نظرات () ]

 

مقیم لندن بود،

تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود
و کرایه را می پردازد.
راننده بقیه پول را که بر می گرداند
۲۰ سنت اضافه تر می دهد !
می گفت:
چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم
که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه؟
آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم
و گفتم آقا این را زیاد دادی …
اعتقاداتان را چند می فروشید ؟
گذشت و به مقصد رسیدیم.
موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت
آقا از شما ممنونم.
پرسیدم بابت چی؟
گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم
اما هنوز کمی مردد بودم.
وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم.
با خودم شرط کردم
اگر بیست سنت را پس دادید بیایم.
فردا خدمت می رسیم !
تعریف می کرد:
تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد.
من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم !



[ سه شنبه 12 اسفند 1393 ] [ 19:36 ] [ محب اهل بیت (ع) ] [ بازدید : 1090 ] [ نظرات () ]
چادری ها

چادری ها ...
رضایت خالق را 
بر رضایت مخلوق برگزیده اند....

 
[ سه شنبه 12 اسفند 1393 ] [ 19:31 ] [ محب اهل بیت (ع) ] [ بازدید : 1151 ] [ نظرات () ]
حجاب = شناخت زن به انسانیت نه به جنسیت
http://s5.picofile.com/file/8132761426/%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8_%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA_%D8%B2%D9%86_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AA_%D9%86%D9%87_%D8%A8%D9%87_%D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C%D8%AA.png
[ سه شنبه 12 اسفند 1393 ] [ 19:29 ] [ محب اهل بیت (ع) ] [ بازدید : 1215 ] [ نظرات () ]
پوشش و عفت همسر
http://s5.picofile.com/file/8129591968/%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84_%D8%AE%D8%AF%D8%A7_%D8%B5%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D9%88_%D8%A2%D9%84%D9%87_%D9%88_%D8%B3%D9%84%D9%85.png
[ سه شنبه 12 اسفند 1393 ] [ 19:29 ] [ محب اهل بیت (ع) ] [ بازدید : 1119 ] [ نظرات () ]
برداشتن حجاب
http://s5.picofile.com/file/8132741118/%D8%A8%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%86_%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8_%D8%A7%D8%B2_%D8%B3%D8%B1_%D8%AA%D9%88_%D9%85%D9%82%D8%AF%D9%85%D9%87_%D8%A7%DB%8C_%D9%85%DB%8C_%D8%B4%D9%88%D8%AF.png
 
[ سه شنبه 12 اسفند 1393 ] [ 19:28 ] [ محب اهل بیت (ع) ] [ بازدید : 1089 ] [ نظرات () ]
بی حجابی را با..

بی حجابی را با

شیرینی و عسل به خورد

زنان و دخترانمان دادند!!!

وما می خواهیم با زور

حجاب را به خوردشان بدهیم....

پی نوشت:


اسلام دین


مهربانی است رفیق


نه خشونت....


با حجاب فاطمی زندگی کن .
[ سه شنبه 12 اسفند 1393 ] [ 19:26 ] [ محب اهل بیت (ع) ] [ بازدید : 1010 ] [ نظرات () ]
حجاب بدون حیا
http://s5.picofile.com/file/8132742368/%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8_%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86_%D8%AD%DB%8C%D8%A7.png
[ سه شنبه 12 اسفند 1393 ] [ 19:24 ] [ محب اهل بیت (ع) ] [ بازدید : 1063 ] [ نظرات () ]
در غرب علت اینکه شما نباید ...
http://s5.picofile.com/file/8132742376/%D8%AF%D8%B1_%D8%BA%D8%B1%D8%A8_%D8%B9%D9%84%D8%AA_%D8%A7%DB%8C%D9%86%DA%A9%D9%87.png
 
[ سه شنبه 12 اسفند 1393 ] [ 19:23 ] [ محب اهل بیت (ع) ] [ بازدید : 807 ] [ نظرات () ]
رسانه ی تخصصی فقه و احکام
نمایان بودن حجم مو از زیر چادر یا روسری چه حکمی دارد؟
 
[ سه شنبه 12 اسفند 1393 ] [ 19:22 ] [ محب اهل بیت (ع) ] [ بازدید : 1183 ] [ نظرات () ]
خیلی جالبه حتما بخونید
افسران - این خصوصیه ما روش چادر میکشیم


بسم الله ....
جالبه بخونین
آقای کافی نقل می کردند:



داشتم میرفتم قم، ماشین نبود، ماشین های شیراز رو سوار شدیم.

یه خانمی هم جلوی ما نشسته بود،

اون موقع هم که روسری سرشون نمی کردن!

هی دقیقه ای یکبار موهاشو تکون می داد و سرشو تکون می داد

و موهاش می خورد تو صورت من.

هی بلند می شد می شست، هی سر و صدا می کرد.

می خواست یه جوری جلب توجه عمومی کنه.


برگشت، یه مرتبه نگاه کرد به منو خانمم که کنار دست من نشسته

(خب چادر سرش بود و پوشیه هم زده بود به صورتش)

گفت: آقا اون بقچه چیه گذاشتی کنارت؟

بردار یکی بشینه.

نگاه کردم دیدم به خانم ما میگه بقچه!

گفتم: این خانم ماست.

گفت: پس چرا اینطوری پیچیدیش؟

همه خندیدند.

گفتم: خدایا کمکمون کن نذار مضحکه اینا بشیم.

یهو یه چیزی به ذهنم رسید.

بلند گفتم: آقای راننده!

زد رو ترمز.

گفتم: این چیه بغل ماشینت؟

گفت: آقاجون، ماشینه!

ماشین هم ندیدی تو، آخوند؟!

گفتم: چرا؟! دیدم.

ولی این چیه روش کشیدن؟

گفت: چادره روش کشیدن دیگه!

گفتم: خب، چرا چادر روش کشیده؟

گفت: من باید تا شیراز گاز و ترمز کنم، چه می دونم!

چادر کشیدن کسی سیخونکش نکنن ،

انگولکش نکنن ،

خط نندازن روشو ...

گفتم: خب، چرا شما نمی کشی رو ماشینت؟

گفت: حاجی جون بشین تو رو قرآن.

این ماشین عمومیه!

کسی چادر روش نمی کشه!

اون خصوصیه روش چادر کشیدن!

\"منم زدم رو شونه شوهر این زنه گفتم:

این خصوصیه، ما روش چادر کشیدیم\".
 
[ سه شنبه 12 اسفند 1393 ] [ 19:21 ] [ محب اهل بیت (ع) ] [ بازدید : 1501 ] [ نظرات () ]
آخرین مطالب
بهشت (1394/10/11 )
خدا ♥♥♥ (1394/10/11 )
صفحات وب